تا اتفاق تازه …
تا اتفاق تــــــازه ،تا مــــــرزاین رهــــایی
فاصله ای نمانده ،فاصـــــله ،خود ماییم
در حسرت رسیدن،عمری به گریه طی شد
خسته نشو ز پرواز ، پرنده شو، رهاییم
از جاده هــــا نترسُ ،ازحسِ شک وتردید
به آسِمون نگاه کن،بوسه بزن به خورشید
تو رویـای رسیـــدن،آغوش بِکش،خـیال و
دنیای بی قفس خوش ،واکن تموم ِ بــال و
از شوق پر گشودن،از شـــوق زنده بودن
حس کن که زندگی هست، حس کن پرنده بودن
دل بسپار به پرواز،شروع ِتازه اینجـــاست
با مرگِ این فاصله،دنیـاتو دستای ماست
تا اتفاق تازه ...