قسمت اول: روباه با خوشحالی به گرگ گفت : ببین چه گله گوسفندی حداقل ۴۰ تا گوسفندن . گرگ که دیگه طاقتش طاق شده بود گفت : خب بِـریم ، مُردیم بسکی گشنگی خوردیم. روباه با دسپاچگی
آلبوم نه و هرگز
فلک راسقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم آلبوم ” نه و هرگز ” طرحی نو شد در حد بضاعت. خطوط ایرانی در قابی رنگ رنگ از فریادهای راک، بیانی جدید از پژواکهای بغض آلود تاریخ رنج دیدهی وطن
تقریبا ما هم
خندیدو گفت : خُب زندگی تُ بکن ، نشد که نشد به دَرَک اسفل السافلین . اسفل السافلین میشد یه جایی اون ته مه ها ، یه جایی که دیگه هیچی مهم نبود در اصل یه جایی که تو برای
تنوع
حالم حالِ کسی بود که دارن تو دِلش رخت می شورن ،پُراز دلهره و اضطراب ،نیگاه کردم به عقربه های همیشه در حال دویدن ِ ساعت و به آقای اقتداری گفتم : جایی وعده کردم ، بعد راجع بش مفصل
داستان بارداری
:دکتر جون لگد زدناش کم شده نگرانم ،نکنه خدای نکرده بَچه م طوریش شده ؟ دکتر هاج و واج منو نیگاه کرد ،ادامه دادم : تو رو خدا دکتر الان هشت ماهشه ،دیگه یه لحظه ام نمی تونم بدون فکرش
آلبوم رقص سایه ها
همیشه رقص سایه ها در جاده های ممتد همراه با آواز برگهایی که از گرمی خورشید به وجد امده اند در ذهن خاک گرفته ی من زمزه ی طولانی ترین شعرهای زندگی بود این اغازی بود بر رقص سایه ها