ای دل به سفر زود سپرده ،

اینجا منـــــم وقصۀ این غصۀ پنهان

هر بار که آغاز شد این کهنه ترانه ،

باز چشم تو واشک منو این شب ویران

ای دل به سفر زود سپرده ،

اینجا منو لالایی این کهنه خیابان

افــــسوس که در شهر دلم هیچ کسی نیست ،

تاباز بگوید غم تنهایی باران

اینجا منم و کهنه سرودی شده دلتنگ ،

آواز غریبی که به بغضی زتو خشنود

تنهایی دوری که نشست رو به پــاییز،

آغـاز غـروبی که به عشق تو بیاسود

ای دل به سفر زود سپرده ،به سلامت

هرگز غم دوریت واسه قلبم نشد عادت

ای دل به سفر…